زندگیهایی که خاکستر شد
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۳۰۸۱۴
ایسنا/خراسان رضوی وقتی عصر یکشنبه، ۱۴ خرداد شعلههای آتش از یک انبار لوازم خانگی در شهرک الزهرا مشهد بلند میشد، ساکنان اطراف این انبار مشغول زندگی عادی خود بودند و نمیدانستند که این شعلهها قرار است زندگی آنها را هم بسوزاند و تبدیل به خاکستر کند.
۳ روز از حادثه گذشته است. بوی سوختگی اما هنوز به مشام میرسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هر کدام از ساکنان محله ما را به خانه خود میبرند تا ببینیم در چه وضعیتی گرفتار شدهاند. وضعیت نزدیکترین خانه به انبار که جهیزیه دو دختر خانواده را در خود جای داده بود، اسفناک است، هیچ وسیله سالمی در خانه وجود ندارد.
جهیزیه خودم و خواهرم در آتش سوخت
دختر این خانواده که منزل آنها بیشترین آسیب را دیده است، از روز حادثه میگوید: «ما در خانه نشسته بودیم که صدایی مانند جرقه شنیدیم. من داخل حمام بودم اما خواهرانم مطلع شدند. ابتدا فکر کردیم آتشسوزی سطحی است اما ظرف کمتر از ۵ دقیقه شعلههای آتش از دیوار کارخانه به داخل خانه سرایت کرد. ما فقط توانستیم خودمان را نجات دهیم و فرصت نشد وسیلهای برداریم.
تمام وسایل طبقهای که ما در آن ساکن هستیم تا داخل پذیرایی خاکستر شده است. تمام وسایل برقی، دو چرخ خیاطی که من با آن کار میکردم و لباسها نابود شدند. تمام دیوارهای خانه آب خورده و از بین رفته است. قسط یخچال ساید بای سایدی که خریده بودیم در حال تمام شدن بود که در آتش سوخت. جهیزیه خودم و خواهرم داخل خانه بود که همه از بین رفت.
روز اول آتشنشان و بازرس بازدید کردند اما دیگر کسی رسیدگی نکرده است. ما به هرجایی مراجعه میکنیم کسی رسیدگی نمیکند. ۴ روز است خانه را به دلیل خطر نشست، پلمب کردند. الان آواره شدیم و مکان ثابتی نداریم، در خیابانها و خانه همسایه زندگی میکنیم. گفتند میتوانید در سوله زندگی کنید یا چادری کنار خانه بزنید اما مکان موقتی ندادند تا به مشکل خانه رسیدگی شود».
با صاحب انبار صحبت کردیم و به ما گفت که بیمه به خانههای مجاور تعلق نمیگیرد، بلکه تنها متعلق به وسایل داخل انبار و خود انبار است».
در خانهای که پشت انبار لوازم خانگی قرار دارد، بوی نم ناشی از تلاش آتشنشانان برای خاموش کردن آتش در خانه، نفس را تنگ میکند. دیوارها و سقف خانه از نم زیاد زرد رنگ شده و آتشنشانان هشدار دادهاند که احتمال ریزش ساختمان وجود دارد.
وقتی همسایه دیگری ما را به خانه خود میبرد نیز مشاهده میکنیم که یک لایه دود روی لوازم آن خانه نشسته و درخت داخل حیاط آن که پر از انگور بوده کامل سوخته است.
روز آتشسوزی از خانهها سرقت میکردند
یکی دیگر از ساکنان شهرکالزهرا در خصوص روز حادثه میگوید: «چند روز از آتشسوزی میگذرد و تنها همان روز اول یک آتشنشان به ما سر زد. قرار بود یک کارشناس از خانهها بازدید کند اما هنوز کسی مراجعه نکرده و خانهها روز به روز خرابتر میشود. خانه ما کنار کارخانه قرار دارد، آتشنشانان برای خاموش کردن خانه آب زیادی استفاده کردند، به همین دلیل دیوار ما نم زده و در حال خراب شدن است.
روز اول یک نفر آمد و گفت اگر دوست دارید به شما سوله میدهیم اما ما بچه کوچک و بیمار داریم، بنابراین قبول نکردیم و الان در حیاط خانه زندگی میکنیم. خانه همسایهها را نیز پلمب کردند اما کسی به جای دیگری نرفته چون جایی ندارند بروند. روزی که آتشسوزی اتفاق افتاد از داخل خانهها و انبارها سرقت میکردند، به همین دلیل ما جرات نداریم خانه خود را رها کنیم و به مکان دیگری برویم».
از روز آتشسوزی آواره شدیم و مکان مشخصی نداریم
صاحب خانه دیگری که به دلیل پلمب مجبور به تخلیه خانه شده است هم میگوید: «روز آتشسوزی من در محل کارم بودم که خانوادهام با من تماس گرفتند اما وقتی رسیدم دیگر کاری از دستم ساخته نبود. از ۵.۳۰ عصر تا ۱۱ شب حدود ۴۰ ماشین آتشنشانی درگیر مهار آتش بودند. آتشسوزی واقعا مهیب بود. از روزی که آتشسوزی اتفاق افتاده آواره هستیم و مکان مشخصی نداریم. منتظر هستیم خسارت ما را ارزیابی کنند اما کسی پیگیری نمیکند تا تکلیف ما مشخص شود. زندگی ما تعطیل شده و روز و شب کار ما این است که منتظر باشیم. فرزندانم را به خانه اقوام بردیم اما من خودم در محله هستم تا شاید کسی مراجعه کند، دو، سه شب است داخل ماشین میخوابم».
این انبار دو بار دیگر نیز آتش گرفته بود
یکی دیگر از ساکنان محل با اشاره به وجود انبارهای دیگر در این محله میگوید: «ما در اطراف اینجا انبار گازوئیل، بنزین و پارچه داریم که خطرناک است. همین انبار دو بار دیگر نیز آتش گرفته بود. وقتی به صاحب انبار شکایت میکنیم که چرا در این مکان انبار تاسیس کردید بیان میکند که شهرداری مجوز داده است. شهرداری چگونه در محل مسکونی اجازه ایجاد انبار داده در حالی که انبار وسط خیابان است و باید تخریب شود؟
بعد از آتشسوزی صاحب انبار دیوار درست کرد تا کسی سرقت نکند و مردم دیوار را خراب کردند. اگر ما بخواهیم یک انباری یا حتی دستشویی در خانه درست کنیم شهرداری اجازه نمیدهد الان چگونه این دیوار ساخته شده است؟ بعد از این حادثه صاحب انبار شبانه برای جمعآوری اجناسی که در آتش سوزی نسوختهاند، مراجعه میکند».
تمام خانه بوی دود میدهد
صاحب یکی دیگر از خانههایی که دچار حادثه شده است، اظهار میکند: «من روز آتشسوزی شهرستان بودم اما پدر و برادرم حضور داشتند. پدرم تعریف میکند که دود را از مصلی دیده و وقتی به خانه رسیده متوجه آتشسوزی شده است. پدرم تنها توانسته موتور و دو پرندهای که داشته را از خانه خارج کند. آتش به حدی گسترده بود که نمیتوانستند آن را خاموش کنند، بنابراین از ما خواستند در خانهها را باز بگذاریم تا بتوانند از داخل خانه برای خاموش کردن حریق بروند. از همان روز منتظر هستیم کارشناس وسایل سوخته ما را بررسی کند. تمام خانه بوی دود میدهد آیا باید اینگونه زندگی کنیم تا کارشناس بررسی کند؟ من سه بار برای وصل کردن گاز تماس گرفتم و تازه مراجعه کردند، آب و برق را نیز خودمان وصل کردیم.
با صاحب کارگاه صحبت کردیم و بیان کردند که خانههای مجاور بیمه کارگاه نیست اما خسارت را پرداخت میکند فقط خود اهالی باید پیگیر باشند، اما همسایهها نمیدانند باید از چه نهادی پیگیری کنند».
با یک پسر دیالیزی در خیابان و مسجد زندگی میکنیم
خانم دیگری که خانه وی پلمب شده و مستاجر هم هست، عنوان میکند: «من در خانه تنها بودم، احساس خفگی کردم و وقتی داخل حیاط رفتم آتش را مشاهده کردم. فرصت نشد حتی موبایلم را بردارم. ما داخل حیاط مواد غذایی داشتیم که خیریهها به ما داده بودند اما الان همه غیر قابل استفاده شده است. من یک پسر دیالیزی دارم، اکنون که خانه پلمب شده در خیابان و مسجد زندگی میکنیم. نمیتوان خانه را رها کرد و به جای دیگری رفت. یک یا دو شب میتوان خانه دوست و آشنا ماند بعد که دیگر نمیشود».
حریق این انبار ۳۷۰۰ متری لوازم خانگی یکی از گستردهترین آتشسوزیها در مشهد بود که به تخلیه ۱۰ منزل مسکونی هم انجامید و در نهایت با تلاش ۱۲۰ آتشنشان خاموش شد. آن طور که در خبرها اعلام شده این آتشسوزی آسیب جانی نداشته است، اما ساکنان منازل اطراف این انبار با چشم خود سوختن زندگیهایشان را دیدند که درد این موضوع کمتر از درد آسیب جسمی نیست.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی اجتماعی آتش سوزی انبار لوازم خانگی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی ورزشی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی سیاسی كرمانشاه منطقه مازندران استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی ورزشی استانی شهرستانها زندگی می کنیم روز آتش سوزی لوازم خانگی صاحب انبار داخل خانه خانه خود خانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۳۰۸۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فراز و فرود نوغانداری در گیلان /تجارت پر سودی که از رونق افتاد
ایسنا/گیلان گیلان خاستگاه صنعت نوغانداری ایران بود و پرورش کرم ابریشم و تولید نخ ابریشم در گیلان به حدود ۱۴ قرن پیش بازمیگردد. در دورههای مختلف تاریخ، تولید و تجارت ابریشم، زمینهساز رقابتهای مهم سیاسی و نظامی در خطه شمال کشور شده بود. در دوره صفوی گیلان قطب تولید و تجارت ابریشم میشود، با انقراض صفویه، نوغانداری افول میکند و از میانه دوره قاجار به سمت مدرن شدن میرود و تا دهه ۶۰ این روند ادامه داشت.
صدای چرخش دوک نخ ریسی با صدای «فاخته» درهم آمیخته و بانوی خانه، پیلههای ابریشم را از هم باز کرده و با سرعت و مهارت، به نخ تبدیل میکند؛ از خاطراتش میگوید:« جوان که بودم، با تابیدن و فروش همین پیلهها برای خودم کلی درآمد داشتم. تازه ما پیلههای نُخاله را میرشتیم، پیلههای خوب را میفروختیم.
پدر من، چهار تلانبار نوغان ( سازههای مخصوصی که برای پرورش کرم ابرایشم استفاده میشد) داشت، نوغانداری زحمت داشت، ولی درآمدش هم خوب بود. یک تلانبار خرج یک عروسی را درمیآورد. تل انبار حداقل دو متر بالاتر از زمین ساخته میشد، با نردبان از تلانبار بالا میرفتیم و روزی سه بار گاهی چهار بار، به کرمها برگ توت میدادیم. آن زمان برق نبود، شب تاریک، با فانوس میرفتیم بالای تلانبار تا برگ توت بگذاریم. از اول بهار تا دو ماه کارمان همین بود. بعد از اتمام دوره خواب، بسته به تعداد تلانبار، ۱۰روز کج چینی (جدا کردن پیله ابریشم از تلانبار) داشتیم.
همه خواهر و برادرها از صبح زود میرفتیم برای جمع کردن و پختن پیلهها. اگر دیر میجنبیدیم، کرم، پیله را سوراخ میکرد، باید سریع پیله را میانداختیم در آب جوش و نخ میگرفتیم. هرکدام خوب بود، میفروختیم و هر پیلهای که ضعیفتر بود، با دوک دستی برای مصرف خودمان نخ میرشتیم. با این نخ لباس میبافتیم، چادرشب میبافتیم برای دوخت خیاطی استفاده میکردیم. خلاصه نوغانداری همهاش سود است، اما به شرطی که خریدار باشد. »
نقی کاظم نژاد، یکی از تولیدکنندگانی است که هرسال تل انبار میگذار و میگوید: «من از بچگی در این باغ توت بزرگ شدم. آن زمان از جاده اصلی چمخاله تا روستای یعقوبیه، درخت دیگری جز توت نبود. دو ماه بهار اقتصاد این منطقه با نوغانداری میگذشت. نوغانداری دیگر صرفه اقتصادی ندارد. ابریشم هم مانند کنف از بین رفته، بچه که بودم، تولید کنف را توسط پدربزرگم دیده بودم. گیاه کنف را لای گل و لای می گذاشتند و طی فرآیندی از آن نخ میگرفتند.»
از میان باغ توت به سمت تلانبار میرویم و او شیوه نوغانداری را توضیح میدهد: «طول نوغانداری حدود ۳۵روز است. هفته اول اردیبهشت که تمام شد، تخم را به صورت جعبهای از اداره نوغان میخریم، اتاق را تا ۲۵ درجه گرم میکنیم. در مدت دو تا سه روز لارو بیرون میآیند. سپس، برگ توت دادن را روزی سه بار شروع میکنیم. ۱۰ روز بعد کرمها را میآوریم روی تلانبار؛ تلانبار باید از سطح زمین بلند و زیر آن خالی باشد تا هوا جریان پیدا کند. بعد از این، برگ توت خوردن بیشتر میشود. نوغان، سه تا چهار مرحله خواب دارد.
خواب اول بعد از سه روز، یعنی سه روز پیوسته برگ میخورد، سپس۲۴ ساعت هیچ برگی نمیخورد. ما میگوییم خوابیده است. بعد تغییرشکل میدهد که ما نوغاندارها میفهمیم. دوباره برگ دادن را شروع میکنیم. مرحله دوم هم سه روز است. خواب سوم ۴۸ ساعت است. یعنی سه روز میخورد ۴۸ساعت میخوابد. بعد از خواب سوم، روی تلانبار گیاهان کرف میریزیم تا کرم موقع تنیدن، تار خود را به برگهای کرف مستحکم کند. بعد از تنیدن پیله هشت تا ۱۰ روز صبر میکنیم، سپس کجچینی شروع میشود و پیلهها را پخته و نخ میگیریم. قبلا تخم ژاپنی، کرهای، ایتالیایی و حتی برزیلی بین نوغانداران توزیع میشد. تلفاتش کم بود، بازدهی بالا. تخم خوب نباشد، هم ضایعات دارد و هم تلفات. کیفیت ابریشم تولید شده هم پایین میآید. »
بر اساس منابع مکتوب، پرورش کرم ابریشم و تولید پیله و نخ ابریشم در گیلان به حدود ۱۴ قرن پیش بازمیگردد و گیلان خاستگاه صنعت نوغانداری ایران بود. در دورههای مختلف تاریخی، تولید و تجارت ابریشم، زمینهساز رقابتهای مهم سیاسی و نظامی در خطه شمال کشور شده بود. در دوره صفوی گیلان قطب تولید و تجارت ابریشم میشود و بازرگانان اروپایی از مسیر دریای کاسپین، وارد ایران میشوند و ابریشم گیلان مهمترین کالای تجاری بازارهای ایران بوده و نقش پررنگی در اقتصاد دولت ایفا میکرد.
سود حاصل از تجارت ابریشم، مهمترین عامل توجه دربار صفویه به گیلان میشود. به نحوی که تا پیش از صفویه، گیلان توسط حاکمان محلی اداره میشد ولی شاه عباس صفوی، گیلان را ضمیمه دولت مرکزی کرد تا سود حاصل از تجارت ابریشم به دربار صفوی برود. با انقراض صفویه و آشوبهای داخلی، تولید ابریشم نیز دچار افول میشود. در دوره قاجار، بیماری موسوم به «پبریم کرم ابریشم» از یک سو و سیاستهای استعماری، باعث رکود نوغانداری در گیلان میشود.
از نیمه دوره قاجار و با سفر شاهان قاجار به اروپا، تلاش برای استفاده از الگوهای مدرن برای توسعه نوغانداری آغاز میشود و « به دستور میرزا تقی خان امیرنظام»، تعدادی از هنروران ابریشم کاشان برای آموزش علمی ابریشم بافی راهی استانبول میشوند. در گیلان نیز مدارس ابریشم زیر نظر استادان فرانسوی تاسیس و کارخانه ابریشمکشی امینالضرب در رشت راهاندازی میشود. این تلاشها سبب شد تا در اواخر قاجار تمایل به مدرن شدن در زمینه ابریشم نیز تاثیر گذار باشد، تا جاییکه آموزش نوغانداری جزء برنامههای آموزشی نخستین مؤسسه آموزش کشاورزی کشور (مدرسه فلاحت در کرج) قرار گرفت.»
مدرن کردن صنعت نوغانداری در دوره پهلوی شتاب بیشتری میگیرد و با دعوت کارشناسان ژاپنی از سوی دولت، اقدامات موثری در اصلاح باغهای توت و مزارع پرورش کرم ابریشم انجام میشود. این روند تا دهه ۷۰ ادامه مییابد اما عوامل متعددی از جمله، عدم کنترل واردات نخ ابریشم، خصوصیسازی کارخانههای ابریشم کشی، عدم حمایت از بومیسازی فناوری تولید تخم نوغان هیبرید و... کمر صنعت هزار ساله نوغانداری گیلان را میشکند.
برای نسلی که دوران شکوفایی نوغانداری گیلان را ندیده است، تصویرسازی ذهنی باغهای توتی که در سفرنامههای دوره قاجار توصیف شده، شگفتآور است. به عنوان نمونه، «کلاویخو» فرستاده پادشاه اسپانیا (۱۴۱۲ م) درباره ابریشم گیلان مینویسد:« همه گونه ابریشم و پارچه ابریشمی آن به سلطانیه و از آنجا به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه صادر میشود.» و یا «جوزافا باربارو» (۱۴۱۳-۱۴۹۴ م) سفیر ونیز در سفرنامهاش مینویسد:« در طول کرانه دریای کاسپین شهرهای بسیاری را دیدهام که بهترین پارچه ابریشمی را میبافتند.» همچنین، «نیکلا شانسون» فرانسوی در دربار صفوی، به نقش ابریشم گیلان در اقتصاد ایران و دربار صفوی اشاره دارد و مینویسد: «گمرک گیلان برای شاه هشتاد هزار تومان که سه میلیون و شش صد هزار لیو میشود، عایدی فراهم میکند.»
از این دست گزارشها کم نیستند و برای نسلی که صنعت پرسود نوغانداری را ندیده، تصور اندازه و حجم۴۲۳ هزار مَن کلاف ابریشم سفید سخت است. (هر من معادل ۳کیلوگرم است) سخت است تصور کنی، تولید ۱۰۰۰ بقچه ابریشم در ایران عصر صفوی یعنی چقدر! ابریشمی که ۸۰ درصد آن توسط مردم گیلان تولید میشد (سید رحمان حسنی، ابریشم در عصر قاجار و تجارت آن از طریق دریای خزر)
زمانی گیلان بخاطر تولید ابریشم، «دارالمنفعت» نامیده میشد و شهرستانهای لاهیجان و لنگرود بیشترین سهم تولید را داشتند. شهرستان لنگرود در دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ خورشیدی بیشترین مشارکت در تولید پیله را داشت و پس از آن شهرهای لاهیجان، شلمان، آستانه اشرفیه، رشت، صومعه سرا، فومن، شفت، بندرانزلی و تالش در پرورش کرم ابریشم فعال بودند. (پیشین)
در حال حاضر نوغانداری افتان و خیزان به حیات خود ادامه میدهد و معدود نوغانداران، با تلانبارهای محدود به شیوه سنتی نوغانداری میکنند. افول نوغاندرای نیاز به آمار و ارقام ندارد و از ویرانههای کارخانه ابریشمکشی شادروان امینالضرب در شهر رشت، ساختمان متروکه اداره نوغان لنگرود و کارخانه ابریشمکشی تعطیل شده موسوم به «فلاطوری» لاهیجان - که توسط یک شرکت یونانی تاسیس شده بود و باغ توت «پرنیان »شهر صومعهسرا - که متروک شده است- وضعیت نوغانداری گیلان آشکار است.
ساختمان مخروبه کارخانه ابریشمکشی امینالضرب در شهر رشت
انتهای پیام